وبلاگ

باغِ سکون - فصل اول

باغِ سکون

 

 

 

به یاد داشته باش که

ماهیتِ این نوشته‌ها

در واژه‌های آن نیست

بلکه درونِ خودِ تو می‌باشد.

 

پس از خواندنِ هر عبارت

مکث کن.

آن لحظاتی که مکث می‌کنی

مهم‌تر از لحظاتی می‌باشند که

مشغولِ مشاهده و خواندنِ واژه‌ها هستی.

 

 

 

 

 

فصلِ اول

 

سکوت و سکون

 

 

 

وقتی تماس با سکونِ درون را ازدست می‌دهی،

تماس با خود را ازدست داده‌ای.

 

درونی‌ترین احساسِ کیستیِ تو

جدا از سکون نیست.

این آن «بودنی» است که ژرف‌تر از نام و شکل می‌باشد.

 

***

 

سکون

ماهیتِ توست.

سکون چیست؟

آگاهی یا فضای درون است

که واژه‌های این صفحه در آن فضا دریافت می‌شوند

و تبدیل می‌گردند به افکار.

بدونِ این آگاهی،

هیچ دریافتی، فکری،

هیچ جهانی نخواهد بود.

 

تو همین آگاهی هستی

که تبدیل شده است به یک شخص.

 

 

***

 

 

مُعادلِ صدای بیرونی

صدای درونیِ افکار است.

مُعادلِ سکوتِ بیرونی

سکونِ درونی می‌باشد.

 

هرگاه که سکوتی در اطرافِ تو پدیدار می‌شود -

آن را بشنو.

یعنی از آن آگاه بشو.

به آن توجه کن.

گوش‌دادن به سکوت

بُعدِ سکون را درونِ تو بیدار می‌کند،

زیرا تنها از طریقِ سکون است که

می‌توانی از سکوت آگاه شوی.

 

مشاهده کن

لحظه‌ای که از سکوتِ اطراف آگاه می‌شوی،

فکر نمی‌کنی.

هشیار هستی،

اما فکر نمی‌کنی.

 

 

***

 

 

وقتی از سکوت آگاه می‌شوی،

بلافاصله مرتبه‌ی هشیاریِ ساکنِ درون پدیدار می‌گردد.

حضور یافته‌ای.

تو از شرطی‌شدگیِ هزاران‌ساله‌ی بشر بیرون جهیدی.

 

 

***

 

 

به یک درخت نگاه کن،

یک گُل،

یک گیاه.

بگذار توجهِ تو بر آن مُستقر بماند.

چقدر ساکن هستند،

چه ژرف مُستقر در بودن.

بگذار طبیعت سکون را به تو بیاموزد.

 

 

***

 

 

هنگامی که به یک درخت نگاه می‌کنی

و سکونِ آن را درمی‌یابی،

خود نیز ساکن می‌شوی.

حتا اگر در محیط سر-و-صدا باشد،

همچنان می‌توانی از سکونِ پسِ صداها آگاه شوی،

آگاه شوی از فضایی که صداها از آن برمی‌خیزند.

این فضای درونیِ آگاهی است،

خودِ شعور.

 

می‌توانی از آگاهی

به‌عنوانِ پس‌زمینه‌ی همه‌ی حواسِ پنجگانه‌ی خود آگاه شوی،

پس‌زمینه‌ی همه‌ی افکارِ خود.

متوجه‌ِ آگاهی شدن،

پدیداریِ سکونِ درون است.

 

 

***

 

 

هر صدای مزاحمی می‌تواند به همان اندازه مفید باشد

که سکوت نیز مفید است.

چطور؟

با رهاکردنِ مقاومتِ درونی در برابرِ آن صدای مزاحم،

با مجال دادن به آن صدا

که باشد همان‌گونه که هست،

این پذیرش

تو را به قلمروی آسایشِ درون نیز می‌برد

که همان سکون است.

 

هروقت که عمیقاً پذیرای همین لحظه باشی همان‌گونه که هست 

- فارق از اینکه چه شکلی به خود می‌گیرد -

ساکن

و در آسایش می‌باشی.

 

 

***

 

 

توجهِ خود را معطوف کن به آن شکاف

- شکافِ میانِ دو فکر،

شکافِ ساکت و کوتاهِ میانِ واژه‌ها در یک گفتگو،

میانِ نُت‌های نواخته‌شده‌ی یک پیانو یا فلوت،

یا توقفِ میانِ دَم و بازدَم.

 

وقتی توجهِ خود را معطوف به آن شکاف‌ها می‌کنی،

آگاه‌بودن از «چیزی»

تبدیل می‌شود به

صرفاً آگاه‌بودن.

بُعدِ بی‌شکلِ آگاهیِ خالص

از درونِ تو برمی‌خیزد

و جایگزینِ هویتِ مبتنی بر شکل می‌گردد.

 

 

***

 

 

هوشِ حقیقی ساکت عمل می‌کند.

سکون جایی است که

خلاقیت و راهِ‌حلِ مشکلات در آنجا یافت می‌شود.

 

 

***

 

 

آیا سکون فقط غیبتِ صدا و مفاهیم است؟

خیر،

بلکه سکون خودِ هوش است

- شعوری است که هر شکلی از آن متولد می‌شود.

و چگونه ممکن است که این سکون

جدا باشد از آن کسی که تو هستی؟

این شکلی که تو فکر می‌کنی خودِ تو هستی

در همین سکون ظهور یافته

و توسطِ همین سکون حفظ می‌شود.

این سکون ماهیتِ همه‌ی کهکشان‌ها

و همه‌ی برگ‌ها می‌باشد؛

همه‌ی گُل‌ها،

علف‌ها،

درخت‌ها،

پرنده‌ها

و همه‌ی شکل‌های دیگر.

 

سکون تنها چیزی است در این جهان که شکلی ندارد.

اما از سوی دیگر،

سکون درواقع چیزی نیست

و از سنخِ این جهان نمی‌باشد.

 

 

***

 

 

وقتی در سکون

به یک درخت

یا یک انسان نگاه می‌کنی،

چه کسی نگاه می‌کند؟

چیزی ژرف‌تر از آن شخص.

شعور درحالِ تماشای آن‌چیزی می‌باشد که آفریده است.

 

در کتابِ مقدس، آمده است که

خدا جهان را آفرید

و دید که نیکوست.

این همان‌ چیزیست که می‌بینی

وقتی از خِلالِ سکونِ بدونِ فکر نگاه می‌کنی.

 

 

***

 

 

آیا به دانشِ بیشتری نیاز داری؟

آیا اطلاعاتِ مضاعف ناجیِ جهان خواهد بود،

یا کامپیوترهای قدرتمند‌تر،

تحقیقاتِ علمی یا فلسفی؟

آیا چیزی که بشریت در این زمان

بیش از هر چیزِ دیگری به آ ن نیاز دارد

خِرد نیست؟

 

اما خِرد چیست و کجا یافت می‌شود؟

خِرد حاصلِ تواناییِ ساکن‌شدن است.

فقط دیدن و شنیدن.

چیزی بیش از این لازم نیست.

ساکن بودن،

نگاه کردن

و گوش دادن

خِردِ درونِ تو را فعال می‌کند.

به سکون مجال بده

کلام و اقداماتِ تو را هدایت کند.

 

 

***

 

 

 

۵
از ۵
۴ مشارکت کننده

​دسته‌بندی‌

جایی در تو هست که آنجا تمامِ جهان ساکن است.
جایی در تو هست که آنجا جایگاهِ عشق، حقیقت، نور و آسایش است.
​​​​​​​وقتی تو درونِ خود در آن جایگاه قرار می‌گیری، و من درونِ خودم در آن جایگاه قرار می‌گیرم،
​​​​​​​ما یکی هستیم.

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید