موسسهی هارتمت
دانشِ موسسهی هارتمت در خصوص رفتار قلب مبتنی بر بیش از ۳۰ سال تحقیقِ علمی در رابطه با تاثیر احساسات و تنشِ روانی بر کارکردِ کالبد و همچنین تعامل میان قلب و مغز است. موسسهی هارتمت در این خصوص نتایجِ بیش از ۵۰۰ مطالعه و بررسی را منتشر کرده و پیرو آن شیوهها و فناوریهای هارتمت را برای دستیابی به دستاوردهای سودمند توسعه داده است.
مدیر تحقیقات موسسهی هارتمت در این خصوص توضیح میدهد که:
«شیوهها و فناوریهای هارتمت به تو کمک میکنند به هوشِ قلبی خود دستیابی تا بتوانی در لحظه انتخابهای بهتری اتخاذ کنی و در این دورانِ پر تنش توسط هوشِ قلبیِ خود هدایت شوی. ما از مردمِ سراسرِ دنیا در تمامِ حرفهها میشنویم که آنها تحتِ تاثیر تنش و اضطراب قرار دارند و قادر نیستند بر آن غلبه کنند. بیشتر اینها بهدلیل تغییرات بسیاری است که درحالِ رویدادن میباشد و شیوهی کارکرد مغزِ ما به گونهای است که ما تغییرات را دوست نداریم، انسانها تغییر را دوست ندارند، بهویژه تغییرات غیرمنتظرهای که تحت اختیار ما نباشند. اینطور که پیداست، یکی از موثرتیرن شیوههای کاهش تنش و اضطراب و حتا کاهش احساس ناتوانی، این است که یاد بگیریم چگونه به هوشِ قلبیِ خودمان دست یابیم و آهنگِ قلب را تغییر دهیم تا قلب پیامهای نورونیِ متفاوتی به مغز ارسال کند. بنابراین یکی از جنبههای تحقیقات ما متمرکز بر توسعهی شیوههای کاربردی و سادهای است که به مردم کمک کند تنشِ خود را اداره کنند.
امروزه بیشترِ مردم در موقعیتهایی قرار میگیرند که به آنها امر میشود چه کاری را انجام بدهند و یا اینکه آنها خواهانِ چیزهایی هستند، درحالیکه احساسِ ژرفتری در آنها هست مبنی بر اینکه شاید این بهترین انتخابِ من نباشد. این همان چیزیست که به آن اشاره میکنم وقتی از عدمِ همسویی صحبت میکنم و این میتواند منبعِ بسیار بزرگِ ایجادِ تنش برای مردم باشد؛ تا موقعی که آنها یاد بگیرند چطور به همسویی و هماهنگی میان قلب و مغز برسند. این همان جایی است که هماهنگی ایجاد میشود. در اینجا هماهنگی یعنی وقتی که قلب، ذهن و احساسات همسو باشند و کارکردِ آنها با یکدیگر در هماهنگی قرار داشته باشد.
مبنای تحقیاتِ ما در مرکز تحقیقاتِ موسسهی هارتمت متمکز بر کارکردِ فیزیولوژیِ ارتباطِ قلب و مغز میباشد.
جالب است که بسیاری از مردم تعجب میکنند وقتی متوجه میشوند حجم اطلاعاتی که از قلب به دستگاهِ عصبی -مغز- ارسال میشود بسیار بیشتر از حجم اطلاعاتی است که از مغز به قلب ارسال میگردد. شاید به نظر رسد که این کشفِ جدیدی باشد اما اینطور نیست، این موضوع از اواخر قرن هجدهم شناخته شده و از مبانی فیزیولوژی میباشد. این مسالهی مهمی است زیرا کیفیتِ اطلاعاتی که از قلب به مغز ارسال میشود تاثیرِ عمیقی بر کارکرد مغز، عملکرد ذهن و حتا تجربیاتِ عاطفیِ ما میگذارد. بنابراین مغز بهطور عمده درحالِ تفسیرِ اطلاعاتی میباشد که از قلب به آن میرسد تا بر اساسِ نوعِ احساسی که داریم عمل کند. به همین دلیل است که ما در موسسهی هارتمت تا این اندازه بر قلب تمرکز کردهایم زیرا اگر بتوان آهنگِ قلب را تغییر داد، میتوان به سرعت عملکردِ مغز را نیز تغییر داد.
شیوههای هارتمت بر اساسِ تغییرِ آهنگِ قلب طراحی شدهاند تا سیگنالی که از قلب به مغز ارسال میشود تغییر یابد؛ که برای ایجادِ یک تغییر بنیادین کاملاً ضرورت دارد. بدون تغییر آهنگ قلب، تغییراتِ بنیادینِ پایدار یا ارتقایی در وضعیتِ سالامت و تجربیاتِ عاطفی برایمان حاصل نخواهد شد.
بنابراین وقتی سیستم یا کالبدِ خودمان را به یک وضعیتِ هماهنگ برسانیم و همسوییِ میان قلب و مغز حاصل شود، آن موقع است که به بینشی که درونمان قرار دارد دست خواهیم یافت تا ما را هدایت کند. این برای ما یک روشنی و انتخابهای جدیدی به ارمغان میآورد.»
Rollin McCraty, Ph.D
Director of Research, HeartMath Institute
.Article made available by HeartMath LLC
ترجمه: فربد فرشچی